ارمیا

قال مولا علی علیه السلام «لَیْسَ‏ الْعَاقِلُ‏ مَنْ یَعْرِفُ الْخَیْرَ مِنَ الشَّرِّ وَ لَکِنَّ الْعَاقِلَ مَنْ یَعْرِفُ خَیْرَ الشَّرَّیْن»

ارمیا

قال مولا علی علیه السلام «لَیْسَ‏ الْعَاقِلُ‏ مَنْ یَعْرِفُ الْخَیْرَ مِنَ الشَّرِّ وَ لَکِنَّ الْعَاقِلَ مَنْ یَعْرِفُ خَیْرَ الشَّرَّیْن»

ارمیا
سلام و عرض ادب
دانش آموخته حوزه علمیه قم هستم و مشغول به تحصیل در روان¬شناسی
«ارمیا» وبلاگی که در مقابل شما گشاده شده و دربردارنده مباحث دینی، روان شناختی و... است.
امیدوارم بدون بهره از این محیط خارج نشوید.
خوشحال میشوم نظرات خودتون به اشتراک بزارید.
سپاس

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انسان» ثبت شده است

اولیای دین به ما یاد می‌دهند که در ضروری‌ترین چیزهای‌تان نیز نگاه‌تان ابتدا به خدا و لطف او باشد؛ ابتدا از او بخواهید و سپس در سایه توفیق او به دنبال فراهم کردن مقدمات بروید و آن را به دست بیاورید.

افراد بسیاری هستند که هدف زندگی را شناخته‌اند، راه صحیح را نیز یاد گرفته‌اند و انگیزه برای پیمودن آن راه پیدا کرده‌اند، اما در نیمه راه از ادامه مسیر باز مانده‌اند. کمی که راه را پیمودند، هنگامی که با سختی‌ها روبه‌رو شدند و دیدند که این کار زحمت‌ دارد، منصرف شدند یا برایشان وسوسه‌هایی پیدا شد و در این‌که راه‌شان درست است شک کردند، یا انگیزه‌های دیگری نیز ضمیمه انگیزه اصلی شد و با آن‌ تضاد پیدا کرد. استقامت مسئله مهمی است که قرآن به‌خصوص روی آن تکیه می‌کند؛ إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا(فصلت/30). قدم اولی که ما باید به سوی سعادت‌مان برداریم، شناختن این حقیقت است که خدا رب همه هستی است و اختیار عالم به دست اوست. اما با این شناخت مسئله تمام نمی‌شود.

در متون دینی ‌ما از کسی یاد شده است که شش هزار سال خدا را عبادت کرده است و سپس برگشته است. امیرمؤمنان‌علیه‌السلام می‌فرماید که شیطان قبل از خلق آدم شش هزار سال عبادت خدا کرده بود. سپس می‌فرماید: این‌که می‌گویم شش هزار سال، شما درست متوجه نمی‌شوید که این چقدر است؛ آیا از سال‌های دنیوی است که 360روز است و شما می‌شناسید یا سالی است که هر روزش برابر با هزار سال است![ وَکَانَ قَدْ عَبَدَ اللَّهَ سِتَّةَ آلَافِ سَنَةٍ لَا یُدْرَى أَ مِنْ سِنِی الدُّنْیَا أَمْ مِنْ سِنِی الْآخِرَةِ (نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص288] شاید این تعبیر حضرت اشاره به این نکته باشد که خیال نکنید این شش‌هزار سال از این شش هزار سال‌های عادی بود، بلکه هر روز آن‌ معادل هزار سال دنیا بود! در طول این مدت جناب ابلیس مشغول عبادت بود. آن قدر عبادت کرد که ملائکه می‌گفتند: این نیز ملکی است که از ما قوی‌تر و جدی‌تر است. بعد از همه این‌ها خداوند او را امتحان کرد و به او فرمود: در مقابل این مخلوق من (حضرت آدم علیه‌السلام) خضوع کن، او را قبله خودت قرار بده، و در مقابل او به خاک بیفت! شیطان گفت: من برای این؟! خداوند فرمود: بله! شیطان گفت: مرا از این تکلیف معاف کن، هر عبادت دیگری بگویی انجام می‌دهم! عبادتی می‌کنم که هیچ کس نکرده باشد! خطاب رسید: اگر مرا عبادت می‌کنی، آن‌گونه که من می‌گویم عبادت کن! اما شیطان گفت: این کار را نمی‌کنم؛ قَالَ لَمْ أَکُن لِّأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ؛[حجر/33] من برای این موجودی که از گِلی بدبو آفریده‌ای، سجده کنم؟! من چنین کاری نمی‌کنم! امتحانی بود که تمام شد و ابلیس در آن رفوزه شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۹ ، ۱۴:۲۳
mr.ermia