ارمیا

قال مولا علی علیه السلام «لَیْسَ‏ الْعَاقِلُ‏ مَنْ یَعْرِفُ الْخَیْرَ مِنَ الشَّرِّ وَ لَکِنَّ الْعَاقِلَ مَنْ یَعْرِفُ خَیْرَ الشَّرَّیْن»

ارمیا

قال مولا علی علیه السلام «لَیْسَ‏ الْعَاقِلُ‏ مَنْ یَعْرِفُ الْخَیْرَ مِنَ الشَّرِّ وَ لَکِنَّ الْعَاقِلَ مَنْ یَعْرِفُ خَیْرَ الشَّرَّیْن»

ارمیا
سلام و عرض ادب
دانش آموخته حوزه علمیه قم هستم و مشغول به تحصیل در روان¬شناسی
«ارمیا» وبلاگی که در مقابل شما گشاده شده و دربردارنده مباحث دینی، روان شناختی و... است.
امیدوارم بدون بهره از این محیط خارج نشوید.
خوشحال میشوم نظرات خودتون به اشتراک بزارید.
سپاس

فرق بین طبعی، غزیزی و فطری چیست؟

دوشنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۹، ۱۱:۴۱ ق.ظ

 

 

 

 

 

 

 

فطرت معنای نوعی آفرینش و سرشت خاص است، آفرینشی که در آن مفهوم ابداع و بی‌سابقگی نهفته است البته در واژة فطرت وجود آوردن از عالم نیستی نهفته است و به تعبیر علامة طباطبایی (ره) در فطرت توجه به طرد نیستی و ایجاد شیء از اساس است یعنی فاطر از اشیاء موجود و مواد مختلف یک صورت جدید نمی‌آفریند، بلکه همة اجزای شیء جدید است، ولی در کلمة ابداع توجه به جنبة بی‌سابقگی شیء است.

طبیعت به معنای طبع و طبیعت یعنی ویژگی ای که شیء بر آن آماده شده است و گاه به سرشت و نهاد تفسیر شده است.

غریزه: این کلمه به طبیعت، سجیه، سرشت و ... تفسیر شده است. غریزه ملکه‌ای است که از آن صفات ذاتی صادر می‌شود، غریزه در این که ملکه است مانند خوی است ولی خوی برخواسته از عادت انسان و... است ولی غریزه ویژگی نهفته در سرشت انسان است نه برخاسته از عادت. این واژه اختصاصاً در مورد حیوانات به کار برده می‌شود، البته دربارة انسان هم به کار می‌رود از آن جهت که او این حقیقت را در نهاد خود و در جنبة نفسانی و حیوانی خود داراست و با حیوانات شریک است.

امّا تفاوت‌ها: ....کلمة طبیعت معمولا در مورد اشیاء بی‌جان به کار می‌رود. مثلاً می‌گوییم طبیعت آب این است که خنک کننده و مرطوب کننده است، یا ویژگی ذاتی و طبیعت سنگ، استحکام و نفوذناپذیری است، ‌پس طبیعت، عبارت است از ویژگی و خصوصیت ذاتی اشیاء مادی و اگر این کلمه در مورد انسان و حیوان به کار رود ناظر به جنبة مادی و جسمانی آنها است. مثلاً می‌گوئیم طبیعت انسان، ظَلوم، جَهُول و کُفران کننده است یعنی بعد مادی انسان دارای این ویژگی است.

امّا کلمه فطرت دارای دو معنا و کاربرد و حقیقت است. آن چه که از فرمایش بزرگان استنباط می‌شود، معنای عام این کلمه همان آفرینش خاص است. امّا معنای خاص آن؛ عبارت است از آفرینشی که علاوه بر ابداع و بی‌سابقه بودن، گرایش و بینش به مبدأ هستی وکمال مطلق نیز در آن نهفته است. حال با توجه به معنای عام این کلمه، دایرة کاربردی آن بسیار گسترده است، هم طبیعت را در بر می‌گیرد و هم غریزه را شامل می‌شود و حتی در بعضی موارد مترادف با واژه ی غریزه به کار برده شده است، زیرا مفهوم ابداع و اختراع و از عالم نیستی به عالم هستی آوردن در همة اشیاء ممکن، اعم از انسان، فرشته، حیوان، گیاه، آسمان و... هست؛ و خداوند همة آنها را به صورت ابداعی از عالم نیستی به دنیای هستی آورده است. چنان که ظاهر آیة اول سورة مبارک فاطر به همین مطلب اشاره دارد.

و امّا با توجه به معنای خاص واژة فطرت، قلمرو کاربردی این کلمه محدود است و در مقابل طبیعت و غریزه قرار می‌گیرد، بر اساس این معنا فقط انسان است که از چنین فطرتی برخوردار است و دارای بینش و گرایش مطلق و کمال خواهی و کمال جویی است.

تفاوت‌های غریزه و فطرت: حکیم متأله، جوادی آملی چهار ویژگی برای فطرت بیان کرده است:

معرفت و آگاهی فطری، تحمیلی بر انسان نیست بلکه در نهاد او قرار داده شده است... تغییر پذیر نیست و با تحمیل و فشار نمی‌توان آن را برطرف کرد؛ فراگیر و همگانی است و هر انسانی آن را دار است. گرایش و بینش به کمال مطلق و خالق هستی دارد. از ویژگی‌های مذکور سه ویژگی اولی مشترک بین غریزه و فطرت است زیرا غریزه نیز در سرشت انسان و حیوان قرار داده شده است، تغییر پذیر نیست و همگانی می‌باشد، امّا ویژگی چهارم اختصاص به فطرت دارد و همین یکی از تفاوت‌های غریزه و فطرت است که فطرت، ملاک رشد و تعالی انسانها است و در واقع هر کمال و صفات نیکی را که انسان به دست می‌آورد مبتنی بر فطرت انسانی است و از طریق شکوفا ساختن آن به دست می‌آید. به عبارت دیگر، غریزه در حدود مسائل مادی است ولی فطرت مربوط به مسائل ماوراء حیوانی است.

تفاوت دیگر غریزه و فطرت این است که غریزه، خود شکوفا می‌شود، طفل از لحظه‌ای که به دنیا می‌آید غریزة گرسنگی او را به گریه وا می‌دارد و زمانی که به سن بلوغ می‌رسد غریزة جنسی اش خود به خود شکوفا می‌شود و او را به ارضای خود می‌خواند و او هم راه ارضاء و اشباع آن را بدون آموختن می‌داند، این مطلب در حیوانات بسیار واضح‌تر است. امّا فطرت که منشأ کمالات معنوی است چنین نیست، بلکه اولاً باید آن را شکوفا ساخت و ثانیاً پس از شناخت امور فطری و این که فلان مسأله برخاسته از فطرت انسان است، باید اعمال اختیار کرد. یعنی فطری بودن مسأله، انسان را مجبور نمی‌کند، مثلاً خداخواهی، فطری انسان است و ریشه در فطرت او دارد، امّا انسان اجباراً خداپرست نیست، بلکه خداپرستی یا طرف مقابل آن را با انتخاب و گزینش خود بر می‌گزیند. همان گونه که طبیعت و غریزه در انسان و حیوان که خود به خود شکوفا می‌شود، انسان را مجبور نمی‌کند و او مغلوب قهری غرایز نفسانی و حیوانی خود نیست، بلکه باز هم از روی انتخاب و گزینش خود پیروی از هوای نفس و... می‌نماید. این بود بعضی از تفاوت‌های فطرت و عقل که به آن رسیده‌ایم.

پس فطرت، غریزه و طبیعت به لحاظ کاربردی گاهی بر یک چیز اطلاق می‌شود و می‌توان به جای کلمه غریزه از کلمة فطرت استفاده نمود و بالعکس، همانطور که کلمة طبیعت هم بر جانداران به لحاظ شباهت‌شان با اشیای بی‌جان به کار برده می‌شود امّا به لحاظ غیرکاربردی طبیعت هیچ شباهتی با دوتای دیگر ندارد و بعضی از فرقهای غریزه و فطرت این است که اولاً غریزه خود به خود شکوفا می‌شود ولی فطرت را باید شکوفا ساخت و ثانیاً فطرت زیربنا و منشأ کمالات انسانی انسان است درحالی که غرایز چنین نیست.

مرز دقیق غریزه با فطرت در انسان چیست؟(کتاب فطره شهید مطهری)

1-غریزه یک حالت نیمه آگاه ولی فطرت یک امر که از غریزه آگاهتر است

2-غریزه مربوط است به محدوده امر مادی ولی فطرت مربوط است به مسائل انسانی است

3-غریزه به صورت یک میل درونی است حیوان به آن علم ندارد ولی درباره فطرت انسان به آن علم حضوری دارد ومی تواند علم حصولی نیز پیدا کند

4-فطرت دربارة انسان به کار می‌رود؛ ولی غریزه به گونة اختصاصی دربارة حیوان کاربرد دارد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی