تکمیل به زودی.................
تامی رهبر یک باند تبهکار نوجوانان بود که به شرور ترین آدم محل شهرت داشت. او در یک خانواده آشفته بزرگ شده و مادرش با یک عده مردان خلافکار زندگی کرده که شدیداً در توزیع مواد مخدر و فحشا در گیر بودند. تا می در 18 سالگی به خاطر کیف زنی وحشیانه و زخمی کردن زن سالخورده ای زندانی شده بود. اولین دستگیری از یک رشته دستگیری ها به خاطر خلاف هایی بود که از قاچاق مواد مخدر تا ماشین دزدی و جعل امضا و اسکناس گسترش داشت. در مقطعی بین دوره های زندان در یک کافه با زنی آشنا شد و روز بعد با او ازدواج کرد. دو هفته بعد، وقتی زن از مشروب خواری مداوم تامی و ارتباط های وی به آدم های مشکوک شکایت کرد، تامی او را کتک زد. وقتی حامله شد، تامی را ترک کرد و از پرداختن هزینه نگهداری بچه خودداری نمود. اکنون او به عنوان قاچاقچی مواد مخدر و رهبری یک باند روسپیگری کودک، از آن چند جام داده است اصلا پشیمان نیست و ادعا می کند که «زندگی یک فرمان هرگز به من داده است».
